دل نوشته های خودم

در آینده سعی میشود تا این وبلاگ مطالب بیشتری داشته باشد

دل نوشته های خودم

در آینده سعی میشود تا این وبلاگ مطالب بیشتری داشته باشد

  • میلاد رجبی

ابوالقاسم طالبی پس از ساخت فیلم جنجالی "قلاده های طلا” که روایتی از فتنه ۸۸ بود در اوایل سال ۹۲ کلید ساخت فیلمی با عنوان "یتیم خانه ایران” را زد. فیلمی که روایت گر اشغالگری انگلیس ها در ایران در بین سال های ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷ بود.

موضوع اصلی فیلم یتیم خانه ایران چیست؟

انگلیس به عنوان یکی از استعمارگران قرن بیستم، در جنگ جهانی اول، با وجود اعلام بی طرفی ایران، وارد ایران می شود. به دنبال اشغالگری انگلیس، قحطی بسیار بزرگی ایران را در بر گرفت. به طوری که به خاطر نقش‌آفرینی مستقیم اشغالگران انگلیسی، بیش از ۹ میلیون نفر از مردم ایران (از جمعیت ۱۸ میلیون نفری کشور) در اثر بیماری و گرسنگی درگذشتند، به طوری که از این اتفاق به عنوان یکی از بزرگ‌ترین هولوکاست‌های تاریخ یاد می‌شود.

"ژنرال دنسترویل”، فرمانده نیروهای انگلیسی در شمال و غرب ایران در خاطرات خود از قحطی آن روزگار ایران چنین می نویسد: «هر کس که قدمی در شهر می‌زد با آزاردهنده‌ترین مناظر روبرو می‌شد. کسی نمی‌تواند این صحنه‌ها را تاب بیاورد. مردم می‌میرند و کسی نیست که کمکی کند. گاه جسد آدم‌ها آن قدر کنار جاده‌ها، بی‌آنکه کسی نگاهی به آنها بیندازد، می‌ماند، تا آنکه از بیم لطمه به دیگران، دیگر چاره‌ای جز دفن آنها نباشد.»ابوالقاسم طالبی درباره زمینه داستانی اثرش نظر جالبی دارد. وی می گوید: «این فیلم قصه مردم است. مردم کوچه و بازار. نه از شاه خبری در آن هست و نه دربار. قهرمانان فیلم، مردمی هستند که در آن زمان نان را با خاک اره می خوردند.»

چرا در تاریخ چیزی درباره قحطی سال های ۱۲۹۵-۱۲۹۷ نیست؟

به دلیل سیطره جریان‌های غربگرا بر تاریخ‌نگاری در ایران، این بخش از تاریخ معاصر اغلب به عمد توسط شبه روشنفکران و غربزده‌ها که بیشتر تحت هدایت اتاق های فکر انگلیس بود، سانسور می‌شد.

به نظر می رسد همانند فجایع جنگ جهانی اول در ایران، که مملو از ظلم و ستم گری کشورهایی همچون انگلستان است، کم نباشد ولی به دلیل، عدم تعهد و در واقع وابستگی اغلب تاریخ نویسان به غرب، تحریف های عمده ای صورت گرفته است.

جعفر دهقان بازیگر فیلم سینمایی "یتیم خانه ایران” در خصوص این فیلم با ابراز تاسف از اینکه تا به حال در کارها و فیلم های تاریخی به این موضوع و این برهه از زمان در ایران نپرداخته ایم، می گوید: به نوعی فراموش کرده بودیم که روزی در ایران قحطی وجود داشته و چه بلاهایی در اثر آن قحطی بر سر مردم آمده است؛ این گوشه از تاریخ جامانده بود که آقای طالبی، با مطالعه و تحقیقاتی که پیرامون این برهه از تاریخ کشور انجام داد، آن را به زیبایی به تصویر کشیده است.

منتقدان سینما درباره "یتیم خانه ایران” چه می گویند؟

اگرچه این فیلم برای اکران با ممانعت های زیادی روبرو شد ولی بالاخره با حمایت جریان انقلابی توانست روی پرده سینماهای ایران برود.در این میان منتقدین و صاحب نظران سینما درباره این فیلم نظرات مختلفی را بیان نمودند که در ذیل به آن اشاره می کنیم:

*کیوان امجدیان در نشست نقد فیلم «یتیم‌خانه ایران» در جشنواره مقاومت می گوید: «این فیلم یک قصه سرراست دارد که خیلی خوب شروع می‌شود که تلاش می‌کند به صورت کلاسیک روایتی را از دوره تاریخی خاص که منابع کمی در ارتباط با آن وجود دارد، روایت کند.»

* جواد افشار کارگردان سریال کیمیا در مورد این فیلم می گوید: «قطعا جای این فیلم در سینمای ایران خالی بود لذا باید به کارگردان این فیلم خسته نباشید بگوییم. فیلم حرف خود را میزند چرا که بخش استثمار، تهاجم و وحشی گری دو دشمن همیشگی ایران و کسانی که در اطراف این سرزمین همواره به این مملکت دندان تیز کردند، به خوبی نشان داده شده است»

* سعید مستغاثی رئیس‌اسبق انجمن نویسندگان و منتقدان سینمایی در این باره می گوید:« طالبی سعی کرده بر بستری تاریخی، قصه‌ای را به روانی تعریف کند تا از خلالش، واقعیات ناگفته تاریخ بیشتر بر مخاطب تاثیر بگذارد و در این مسیر تقریبا می‌توان گفت که موفق بوده است.»

یتیم خانه ایران؛ تصویر گری هلوکاست مظلوم و ناشناخته ایرانی

دکتر روح‌الامین سعیدی درباره فیلم یتیم خانه ایران می نویسد « مقایسه این هولوکاست ناشناخته و مظلوم ایرانی –نسل کشی ۹ میلیون ایرانی در بین سالهای ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷-  با هولوکاست مشهور و جهانی شده صهیونیست‌ها می‌تواند بسیار درخور توجه باشد زیرا آشکارا نشان می‌دهد که چگونه پیوند سیاست و قدرت با تاریخ‌نگاری و تبلیغات و هنر می‌تواند از رهگذر جعل و دروغ‌پردازی و بزرگنمایی، افسانه اغراق‌آمیز قتل‌عام ۶ میلیون یهودی توسط نازی‌های آلمان در همان دوران جنگ‌های جهانی را به واقعیتی خدشه‌ناپذیر و غیرقابل انکار در ذهن همه جهانیان و سند مظلوم‌نمایی یک ملت مصنوعی برای اشغال سرزمین فلسطین به تلافی آن هولوکاست ادعایی بدل کند.»

همانگونه که بسیاری از تحلیلگران و منتقدین درباره یتیم خانه ایران می گویند و می نویسند، این فیلم با وجود برخی ضعف های فیلمسازی که می تواند در هر اثر هنری باشد، توانسته رسالت بسیار سنگینی را در ارائه تصویری شفاف و بی پرده از جنایت عظیم و فجیع انگلیسی ها در ایران به نمایش بگذرد. به نظر می رسد، تماشای این فیلم می تواند تاثیر بسزایی در آشنایی با واقعیت های تاریخ کشورمان داشته باشد.
  • میلاد رجبی


آورده اند روزی شیخ و مریدان در کوهستان سفر می کردندی و به ریل قطاری رسیدندی که ریزش کوه آن را بند آورده بودی.

و ناگهان صدای قطاری از دور شنیده شد. شیخ فریاد برآورد که جامه ها بدرید و آتش بزنید که این داستان را قبلن بدجوری شنیده ام.
و مریدان و شیخ در حالی که جامه ها را آتش زده و فریاد می زدند ، به سمت قطار حرکت کردندی.
مریدی گفت:" یا شیخ ! نباید انگشت مان را در سوراخی فرو ببریم؟" شیخ گفت:" نه! حیف نان! آن یک ‏داستان دیگر است."
راننده ی قطار که از دور گروهی را لخت دید که فریاد می زنند، فکر کرد که به دزدان زمینی سومالی برخورد کرده و تخت گاز داد و قطار به سرعت به کوه خوردی و همه ی سرنشینان جان به جان آفرین مردند.
شیخ و مریدان ایستادند و شیخ رو به مریدان گفت:" قاعدتن نباید این طور می شد!" سپس رو به پخمه کردی و گفت:"تو چرا لباست را در نیاوردی و آتش نزدی؟"
پخمه گفت:"آخر الان سر ظهر است! گفتم شاید همین طوری هم ما را ببینند و نیازی نباشد.


یکی از مریدان مشغول صرف غذا بودندی که شیخ از او پرسید: آیا غذا میخوری؟ مرید گفت بلی. شیخ پرسید آیا گرسنه ای؟ مریدگفت بلی. شیخ پرسید آیا پس از صرف غذا سیر خواهی شد؟ مرید گفت بلی. شیخ شمشیر برکشید و مرید را به دو نیم کردندی. سپس فرمود به خدا قسم از ما نیست کسی که فرصت پ نه پ را از دست دهدندی........ مریدان کپ کردندی و هفت ساعت سینه و زنجیر زدندی
.


از کرامات شیخ گفته اند که وی بسی بی تکلف بود و شخصاً خریدهایش را انجام همی داد.
روزی با مریدان به دکانی برفتند تا مایحتاج خویش خرند.
صاحب دکان با دیدن شیخ بگفت : باز این پیر زندیق آمد !
پس مریدان بر سرش حمله بردند ، چپ و راستش بکردند و عمه اش را با خاله اش پیوندها همی زدند.
شیخ مریدان را امر به آرامش کرد و آن بیچاره را فرمود : نامت چیست ؟ گفت : یا شیخ من ناصرالدین شاهم !
شیخ فرمود : کتک زیادی خوردی زان سبب چنین چرت و پرت همی گویی.
و مریدان گریبان خویش پاره نمودند.
شیخ نیک در قیمتها نگریست و فرمود : صفرها از دروغها پیشی گرفته !
صاحب دکان بگفت : یا شیخ گفته اند گناه دلیل اصلی گرانی است.
شیخ فرمود : صحیح گفته اند. مگر سهل انگاری نیز جزو گناهان نیست ؟
عرض کرد : نه یا شیخ از این گناهان نه ، از آن گناهان گفته اند.
شیخ فرمود : ای بیچاره ! کتک زیادی خوردی …
پس مریدان نعره ها بزدند.


روزی شیخ به گشت و گذار در نت همی پرداخت و لکن سرعت اینترنت ایران به سرعت الاغ پیر لنگ لوکی می مانست که کُره ای در شکم دارد و باری بر کول ! پس هیچ سایتی نبود مگر آن که تا لود شدنش شیخ چهار رکعت نماز همی گذاردی.
نوبت به لغت نامه دهخدا برسید . شیخ به انگشت تدبیر اینتر بزد و …
بالا آمد آن صفحه ی نحس شوم *** دق دهنده ی مردم مرز و بوم
پس شگفتی مریدان را درگرفت. شیخ را پرسیدند : یا شیخ این لغت نامه ای بود. این دیگر چرا ؟
شیخ بگریست …
لغتنامه مملو زلغات کهن و نو***چه ربطی داشت به سیاست و پو.ر.نو
که چنینش کردند پیلتر و مسدود *** گناه دهخدای ادیب دیگر چه بود ؟
و مریدان آنقدر بگریستند و نعره کشیدند تا تسمه موتورشان بسوخت.


نقل است روزی شیخ و مریدانش در راهی بودند به ناگاه مگسی دیدن پریشان حال که مادام اوق میزد! شیخ از مگس دلیل پریشان حالیش را جویا شد مگس به شیخ گفت: در حال اطعام مدفوع بودم که در آن مو یافتم پس شیخ و مریدانش جامه بدریدند و سر بر کوه بگذاشتند !
نقل است روزی احدی از مریدان بر شیخ وارد شد و وی را مشغول بر اینترنت گردی با "Internet Explorer "بدید.
مرید بگفت: یا شیخ، این چه حکمت است که از بروزری متعالی تر چون Firefox یا Google Chrome بهره نبرید؟
شیخ خشمگین شد و لپ تاپ خویش از پهنا بر نشیمنگاه مرید کوبید، 
فرمود: ای نادان، بدان که زجر و ریاضت کشیدن از عادات مردان خداست. 
مرید که این بشنید، خشتکش بالا کشیده، نعره زنان به سمت رایانه خویش شتافت و Windows 7 64 bit Ultimate خود را پاک نمود و تا آخر عمر از DOS و Windows Me استفاده کردتا رستگار گردد.






روزی شیخ رو به مریدان کرد و گفت باید از این پس به ازای شهریه 10 سکه پرداخت همی کنید،
مریدی برخاست و گفت یا شیخ، آدمی؟
شیخ فرمود مواظب حرف زدنت باش ای مریدک!!
مرید دوباره گفت مگر من چه گفتم فقط پرسیدم آدمی یا نه؟؟
شیخ فریاد زد: خاموش ای گستاخ.
مرید نگون بخت باز گفت مگر چه گفتم،میگویم آدمی.....که ناگهان شیخ اختیار از کف بداد،فرمود پــَ نــَ پــَ فقط تو آدمی و خود شیخ و مریدان دیگر بر سر او ریخته ...کتک بزندی و او را به میدان شهر برده و از خشتک به دار آویختند،مرید بدبخت هنگام نفس های آخر با ناله گفتی، من فقط پرسیدم همه با هم 10 سکه یا آدمی 10 سکه؟؟ این را بگفت وبمرد!
شیخ و مریدان چو این بشنینندی از شدت حیرت از خشتکشان اسفناج سبز بگشت جامه دریدند سر به بیابان نهادندی تا توبه کنند! و مرید مدتها از آنجا آویزان بماند!!

روزی شیخ در کنار چشمه ای لم داده بود.

مریدی که از آنجا می گذشت از شیخ پرسید : چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید ؟
شیخ که تمام خشتک عالمین فدایشان باد فرمودند : راه برو .

آن مرید پنداشت که شیخ نشنیده است.

دوباره سوال کرد : مگر نشنیدی ؟

پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید ؟...

شیخ سر مبارک را برگردنداند و باز فرمودند : راه برو .

آن مرید پنداشت که شیخ دیوانه است و رفتن را پیشه کرد .

زمانی که چند قدمی راه رفته بود ، شیخ به بانگ بلند گفت : ای مرد ک، یک ساعت دیگر بدان ده خواهی رسید .

مرید گفت : چرا اول نگفتی ؟

شیخ گفت : چون راه رفتن تو را ندیده بودم ، نمی دانستم تند می روی یا کند .

حال که دیدم دانستم که تو یک ساعت دیگر به ده خواهی رسید .

گویند بعد از این جمله حکیمانه شیخ نزاع سختی میان مریدان بر سر دریدن خشتک در گرفت و شیخ (خ ف) این بیت را زیر لب زمزمه کردند 
.
که 
.
.
..
.
دریای غم ساحل ندارد...



یکی از مریدان مشغول صرف غذا بودندی که شیخ از او پرسید: آیا غذا میخوری؟ مرید گفت بلی. شیخ پرسید آیا گرسنه ای؟ مریدگفت بلی. شیخ پرسید آیا پس از صرف غذا سیر خواهی شد؟ مرید گفت بلی. شیخ شمشیر برکشید و مرید را به دو نیم کردندی. سپس فرمود به خدا قسم از ما نیست کسی که فرصت پ نه پ را از دست دهدندی........ مریدان کپ کردندی و هفت ساعت سینه و زنجیر زدندی.


از کرامات شیخ گفته اند که وی بسی بی تکلف بود و شخصاً خریدهایش را انجام همی داد.
روزی با مریدان به دکانی برفتند تا مایحتاج خویش خرند.
صاحب دکان با دیدن شیخ بگفت : باز این پیر زندیق آمد !
پس مریدان بر سرش حمله بردند ، چپ و راستش بکردند و عمه اش را با خاله اش پیوندها همی زدند.
شیخ مریدان را امر به آرامش کرد و آن بیچاره را فرمود : نامت چیست ؟ گفت : یا شیخ من ناصرالدین شاهم !
شیخ فرمود : کتک زیادی خوردی زان سبب چنین چرت و پرت همی گویی.
و مریدان گریبان خویش پاره نمودند.
شیخ نیک در قیمتها نگریست و فرمود : صفرها از دروغها پیشی گرفته !
صاحب دکان بگفت : یا شیخ گفته اند گناه دلیل اصلی گرانی است.
شیخ فرمود : صحیح گفته اند. مگر سهل انگاری نیز جزو گناهان نیست ؟
عرض کرد : نه یا شیخ از این گناهان نه ، از آن گناهان گفته اند.
شیخ فرمود : ای بیچاره ! کتک زیادی خوردی …
پس مریدان نعره ها بزدند.و خود همی جر دادند !


نقل است روزی شیخ و مریدانش در راهی بودند به ناگاه مگسی دیدن پریشان حال که مادام اوق میزد! شیخ از مگس دلیل پریشان حالیش را جویا شد مگس به شیخ گفت: در حال اطعام مدفوع بودم که در آن مو یافتم پس شیخ و مریدانش جامه بدریدند و سر بر کوه بگذاشتند !


روزی شیخ مشغول مکالمه با سیم کارت ایرانسل خود بودی. اما مکالمه چنان طولانی گشت که مریدان پرسیدند: یا شیخ چگونه است که شارژ سیم کارت شما تمام نمیشود پس از چندین ساعت گوهرفشانی؟
شیخ لبخندی شیطان گونه زده و فرمود:
از ان روی که من در فیس بوک یک (فیک اکانت) با نام (عسل جون) اختیار نموده و به وسیله ی ان ملت را شارژ ایرانسل تیغ همی زدمی!!
و مریدان از فرط تعجب توان نعره و گریز به بیابان هم نداشتندی!!



آورده اند شیخ به همراه تنی چند از مریدان عازم بلاد کُفر گشته و به هتلی دخول کردند. به محض جلوس در اتاق، همی برق ها برفت و شیخ و مریدانش جملگی اندر کف برق بودندی , تا آنکه مریدی تلفنی در آن حوالی بیافت و با هزار بدبختی داخلی مورد نظر را شماره گیری نموده، لکن نتوانست منظور خود را بر هتل دار تفهیم نماید. مریدان یک به یک گوشی در دست گرفته و هرچه زور زدند تا منظور خویش تفهیم نمایند نشد که نشد !!!
از قضا شیخ رو بر ایشان کرده و فرمودند: Animal ها، تلفن را بر من همی عرضه دارید تا شما را کار یاد دهم.شیخ چونان که گوشی در دست گرفتند با لهجه ای بسیار شیوا و فصیح عرض کردند: "Edison Dead In This Hotel " !!! و چون چشم بر هم زدنی برقها بیامد ... !!!آورده اند که مریدان دو به دو سرهای خویش را بر یکدیگر کوبیده و خشتکهای خویش جر همی بدادندی و سپس در گروه های سه تایی عازم خیابان های بی روح شهر پاتایا گشتند, بلکه اندکی آرام گیرند.




آورده اند شیخ به همراه تنی چند از مریدان عازم بلاد کُفر گشته و به هتلی دخول کردند. به محض جلوس در اتاق، همی برق ها برفت و شیخ و مریدانش جملگی اندر کف برق بودندی , تا آنکه مریدی تلفنی در آن حوالی بیافت و با هزار بدبختی داخلی مورد نظر را شماره گیری نموده، لکن نتوانست منظور خود را بر هتل دار تفهیم نماید. مریدان یک به یک گوشی در دست گرفته و هرچه زور زدند تا منظور خویش تفهیم نمایند نشد که نشد !!!
از قضا شیخ رو بر ایشان کرده و فرمودند: Animal ها، تلفن را بر من همی عرضه دارید تا شما را کار یاد دهم.شیخ چونان که گوشی در دست گرفتند با لهجه ای بسیار شیوا و فصیح عرض کردند: "Edison Dead In This Hotel " !!! و چون چشم بر هم زدنی برقها بیامد ... !!!آورده اند که مریدان دو به دو سرهای خویش را بر یکدیگر کوبیده و خشتکهای خویش جر همی بدادندی و سپس در گروه های سه تایی عازم خیابان های بی روح شهر پاتایا گشتند, بلکه اندکی آرام گیرند.




اینو حتما کامل بخونین


آورده اند روزی شیخ مریدان را جملگی گرد آوردی و وقتی خوب گرد آمدند، آنها را به هم فشار دادی تا کله ی آنها به هم خوردی! یکی از مریدان در حالی که سر خود را می مالاندی در آمد که" یا شیخ! حکمت این در چه بود؟" شیخ گفت:" حکمت آن در باد فتخ مگس بود! در شناساندن کله ی پوک تو بود! حکمتی نداشت ابله! خواستم دور هم باشیم!" مریدان چون این را شنیدند جامه دریدندی و نعره زنان دویدنی. دور که شدند، مریدی فریاد بر آورد: یا شیخ حکمت باد فتخ مگس در چه بودی؟؟
شیخ پاره آجری را برداشتی؛ و به سمت مرید که داشت دور می شد، نشانه رفتی و چون نشانه گیری شیخ خوب نبودی، پاره آجر به خطا شیشه ی همسایه بغلی را شکستی. شیخ مشغول ترسیدن بودی که پیرزنی سر از پنجره در آورد که" یا شیخ! حکمت این در چه بود؟ یک سنگ ریزه هم می انداختی می فهمیدم! بیا بالا کسی نیست!شیخ چون این را بشنید جامه دریدی و نعره زنان دویدندی به طوری که رکورد دو صد متر اوسین بولت را پنج ثانیه بهبود بخشیدی....
  • میلاد رجبی

باید شب ها تلفن همراه را خاموش کرد و در غیراینصورت باید آن را دست کم در فاصله نیم متری رختخواب قرار داد . از چسباندن تلفن همراه به بدن خود پرهیز کنید.

تحقیقات نشان داده است امواج الکترومغناطیس میزان هورمون ملاتونین (هورمون خواب) را که خواص ضد سرطان دارد، کاهش می‌دهد.

این امواج همچنین بر امواج مغزی نیز اثر می‌گذارند.

این امواج تغییراتی در آهنگ ضربان قلبی جنین ایجاد می کنند.

درباره اثرات امواج بر دستگاه تناسلی و بخصوص کیفیت اسپرم باید بدانید تحقیقات نشان داده امواج الکترومغناطیسی از تحرک، تعداد و ماندگاری اسپرم می‌کاهد.هر چند تحقیقات بیشتر در این باره ضروری است اما باید تلفن همراه را از بدن دور کرد .

هندزفری بهترین وسیله برای استفاده از تلفن همراه است البته اشعه های ناشی از بلوتوث نیز مضر است اما ده برابر کمتر از امواجی است که تلفن همراه ایجاد می‌کند.

تلفن های ثابت بی سیم نیز برای سلامت انسان مضرند.

گوشی های بی سیم در صورت استفاده طولانی مدت در روز می توانند زمینه ساز ابتلا به تومور شوند بنابراین تلفن های کابلی بر تلفن های بی سیم ارجحیت دارند.

دیگر دستگاه های الکترونیکی همچون رایانه و وای فای را نیز باید خاموش کرد.


برای استفاده صحیح از تلفن همراه خود به نکات زیر توجه کنید :

باید شب ها تلفن همراه را خاموش کرد و در غیراینصورت باید آن را دست کم در فاصله نیم متری رختخواب قرار داد
از چسباندن تلفن همراه به بدن خود پرهیز کنید.


از نصب تلفن همراه در ناحیه کمری خودداری کنید.


از نگهداری تلفن همراه در مجاورت بافت هایی که فعالیت الکتریکی دارند، مانند قلب و مغز پرهیز کنید.


زنان باردار بهتر است از تلفن همراه استفاده نکنند.


زمان مکالمه با تلفن همراه بایستی کوتاه و مختصر باشد.


باتری تلفن خود را در مواقعی شارژ کنیدکه فضای اطرافتان خالی باشد زیرا شارژ تلفن همراه مانند استفاده از آن موجب پخش امواج نا سالمی می شود که سلامت آدم ها را به خطر می اندازد.


با صدای آهسته و لحن آرام با تلفن همراه صحبت کنید. گوشی ها به گونه ای طراحی گردیده اند که صدای ضعیف نیز از طریق آنها قابل انتقال میباشد. برخی مکالمات خاص که لحن تند، خشن و احساسی را طلب میکنند را به زمان مناسب تری موکول کنید. از پشت تلفن همراه  مشاجره نکنید، کسی را توبیخ و یا سرزنش نکنید .


تا حد ممکن از جلب توجه هنگام صحبت کردن با تلفن همراه خودداری کنید. تلفن همراه صرفا به منظور ارتباط موثرتر ساخته شده است.


هر فردی دارای یک حریم و یا فضای شخصی است که وی را احاطه کرده. این فضا احساس امنیت و آرامش را برای فرد فراهم می آورد، به ویژه در مکانهای شلوغ و پر ازدحام. کاربر هوشمند تلفن همراه به حریم شخصی افراد احترام گذاشته و هنگام مکالمه با تلفن همراه  از  فرد فاصله میگیرد. و چنانچه این فضا در اختیار نباشد منتظر می ماند تا  اطرافش خلوت گردد.


اتاق های شلوغ، داخل صف ها و راهروهای باریک مکانهای مناسبی برای مکالمه با تلفن همراه نمی باشند.


در اماکن عمومی از پخش موزیک و صداهای مختلف توسط گوشی تان خودداری کنید.


در حضور دیگران از بلندگو(آیفون) گوشی استفاده نکنید.


شماره تلفن همراه خود را صرفا در اختیار افراد آشنا و قابل اعتماد قرار دهید. شماره تلفن دیگران را نیز تنها با کسب اجازه در اختیار فرد دیگری قرار دهید.


هرگز تلفن همراه شخص دیگری را پاسخ نگویید. همچنین هیچگاه  پیام کوتاه دریافتی تلفن همراه شخص دیگری را پاسخ نداده و یا آن را نخوانید. تلفن همراه یک وسیله کاملا شخصی است.


اگر مجبور شدید از تلفن دیگران برای برقراری تماس استفاده کنید، پس از اتمام مکالمه در صورت نیاز بدون رودربایسی شماره تلفنی که گرفته اید را پاک کنید.


هرگزعکس فردی را بدون کسب اجازه از وی نگیرید و در گوشی تلفن همراه ذخیره نکنید.


بلوتوث گوشی خود را عمدا روشن نگذارید.



تلفن همراه را در دست خود نگه ندارید. چنانچه از تلفن همراه استفاده نمی کنید آن را درون جیب و یا کیف خود قرار داده و در معرض دید دیگران قرار ندهید. خطر سرقت تلفن همراه همواره در کمین شماست.


چنانچه دراماکن عمومی و یا حین گفتگوهای دو نفره ناچار به پاسخگویی به تلفن همراه میباشید، قبل و پس از انجام مکالمه از طرف مقابل خود عذرخواهی کنید.


چنانچه سر و وصدای محیط پیرامون شما زیاد است، عوض فریاد کشیدن، به یک مکان ساکت و خلوت تر بروید. همچنین چنانچه اشکال از برقرای ارتباط است باز فریاد کشیدن  و با صدای بلند صحبت کردن مشکلی را حل نمی کیند (و تنها باعث آزار اطرافیان و سلب آسایش دیگران میشود).بنابراین آهسته صحبت کنید.


تا جایی که شدنی است برای فرستادن پیامک  آن را با خط پارسی بنویسید و از نوشتن متن‌ها به فینگلیش و لهجه‌های عجیب و غریب بپرهیزید.


از ارسال پیام های کوتاه دیگران برای دیگر افراد خودداری ورزید. این عمل تنها اتلاف وقت، هزینه بر و به دور از نزاکت میباشد.


موقع اس ام اس زدن راه نروید.


به پیام های کوتاه خود جنبه شخصی بدهید. از ارسال پیام های غیرشخصی به گروهی از افراد خودداری ورزید. تلفن همراه برای استفاده شخصی است و نه برای ارسال پیام هرز به دوستان.


پیام های ارسالی و یا دریافتی را بطورروزانه پاک کنید. بسیاری ازروابط به علت سوء تعبیر و سوء برداشت پیام های کوتاه از هم پاشیده شده اند.


تلفن همراه یک ابزار ارتباطی در مواقع اضطراری و فوریتی است و نه یک وسیله تفریح و یا گفتگوهای دوستانه و طولانی مدت.


هنگام صحبت با تلفن همراه همزمان با اطرافیان خود صحبت نکنید. چراکه موجب آزار و سردرگمی آنان میگردد.


هنگامی که امکان پاسخگویی به تماس دیگران را ندارید، به نوعی آن هارا از این قضیه مطلع کنید،مثلا از پیام کوتاه های از پیش نوشته شده گوشی تلفن تان استفاده کنید.


اگر کسی تماس شما را رد کرد، احتمالا امکان پاسخگویی ندارد، در این مواقع بهتر است تا منتظر بمانید تا خود او تماس بگیرد.


اگر شماره ای نا شناخته اشتباها به شما تماس گرفت یا پیام کوتاه فرستاد، به اجبار از او نخواهید تا خودش را معرفی کند یا دلیل اشتباهش را بگوید.


هیچگاه از تلفن همراه خود برای فخر فروشی و تحت تاثیر قرار دادن دیگران استفاده نکنید.


بی مورد از دیگران نخواهید تا محتویات گوشی شان را به شما نشان دهند.


در برخی اماکن همچون بیمارستانها و داخل هواپیما که امکان تداخل امواج تلفن همراه وجود دارد، از روشن کردن تلفن همراه خود خودداری کنید.


در برخی از اماکن دولتی، موزه ها، سینما ها، تاتر و یا نمایشگاه ها که عکس برداری و فیلم برداری ممنوع میباشد، با تلفن همراه خود عکس و یا فیلم نگیرید.


در اماکن پر ازدحام از گرفتن عکس با گوشی تلفن همراه خود خودداری کنید. چراکه ممکن است دیگران به اشتباه تصور کنند که شما در حال گرفتن عکس آنها میباشید.


در حـین رانندگی ابـتـدا در مـحـل مـناسبی پارک نموده سپـس از تـلفن همراه خود استفاده کنید. چنانچه قادر به چـنـیـن کـاری نمی بـــاشید، حداقل از هندز فری استفاده نمایید.


یک آهنـگ ملایـم و غـیـر آزار دهنده برای زنگ تلفن خود انتخاب کنید. بلندی زنگ تلفن را نیز در سطح پایین تنظیم کنید.


همیشه تلفن همراه خود را در اماکن عمومی نظیر کتابخانه، مساجد، محل کار، بیمارستان، جلسات، رستوران، کافی شاپ، میهمانی ها، داخل آسانسور، تاکسی، وسایل نقلیه عمومی، کلاس درس و موزه ها خاموش کنید و یا حداقل آنها را بروی منشی تلفنی و یا حالت ویبره (سیستم لرزاننده) قرار دهید.


استفاده کودکان از تلفن همراه را به شدت محدود کنید.


تلفن همراه خود را تمیز و سالم نگاهداری کنید.


از عنوان کردن پیاپی و بی مورد مبلغ تلفن همراه خود به دیگران صرف نظر کنید.


لزومی ندارد شماره رند تلفن خود را مکررا یادآوری کنید.

  • میلاد رجبی
  • میلاد رجبی

دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست

مایه اصل و نصب در گردش دوران زر است
قطره قطره خون چکد تیری که صاحب جوهر است
من لباس فقر پوشم که بی درد سر است
آستین هر چند کوتاه است چینش کمتر است
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است
کاکل از بالا بلندی رتبه ای پیدا نکرد
زلف از افتادگی لایق مشک و عنبر است
شست و شاهد هر دو دعوی بزرگی می کنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است
آهن و فولاد از یک کوره می آیند برون
آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر است
نا کسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست
رویه دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است
کره اسب از نجابت در تعاقب می رود
کره خر از خریت پیش پیش مادر است
سعدیا عیب خودت گو مگو عیب دگران
هر که گوید عیب خود او از همه بالا تر است

  • میلاد رجبی
  • میلاد رجبی

شرکت tindt تولید کننده بهترین و گرانترین شکلاتهای جهان

  • میلاد رجبی